متن های زیبا
قالب وبلاگ

متن های زیبا
 
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان متن های زیبا و آدرس sefidbarfi10.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





توی مدرسه مون جزو اولین نفرهایی بودم که توی دوران دبیرستان ابروهامو برداشتم.میرفتم مدرسه یه ته آرایش هم داشتم(اهل آرایش نبودم،فقط یه کم ته آرایش)موهامم که همیشه بیرون بود،یعنی مقنعه ام فرق سرم بود!
یادمه وقتی جشن فارغ التحصیلی با صورت آرایش کرده و مانتوی کوتاه (یه کم پایین تر از کمر) رفته بودم دانشگاه، یکی از مسئولین شاکی شده بود که من چرا با این وضع اومدم؟!! آزاده ذاکر(یکی از دوستام) به اون مسئول گفته بود که:شما خودتون چرا آرایش دارید؟مسئوله گفته:من فرق دارم،آزاده جواب داده بود که:فرقی بین شما دوتا نیست،شما فارغ التحصیلید،اونم فارغ التحصیله.
توی مدرسه ی تیزهوشان درس میخوندم برای همین ازم توقع داشتن که یه دانشگاه خوب(یا یه رشته ی خوب)قبول بشم. منم رتبه ی کنکورم بدشد و برای توقعی که ازم بود موندم برای سال بعد(البته این توقع فقط خارجی نبود و خودمم هم شامل متوقعین بودم).
سال پشت کنکور رفتم یه آموزشگاه (تا از فضای درس زیاد فاصله نگیرم) دوتا از اساتید مرد اون آموزشگاه کلی خاطرخواه توی آموزشگاه داشتن(یعنی بچه ها دوسشون داشتن).
روزهای اول حالت عادی خودم میرفتم اونجا(مانتو تنگ،ته آرایش،موهامم که بیرون).
فکر کنم روز دوم بود که فهمیدم،دخترهای اونجا آرایش میکنن تاخودشون رو به استاد نشون بدن و استاد از قیافه شون خوششون بیاد.
حالم از هرچی آرایش (جلو نامحرم) بود به هم خورد!!! هنوزم که هنوزه حالم به هم میخوره.من ظاهرم هرجوری بود،برای زیبا بودن خودم بود. نه برای جلب توجه کردن.حالم از جلب توجه کردن (اونم برای دوتا مردی که زن دارن) بهم خورد.با خودم فکر کردم؛وقتی عده ای برای جلب توجه آرایش میکنن،یعنی آرایش ابزاری برای جذب نامحرم هستش؟حالا اگه کسی پیدا بشه و قصدش جذب نامحرم نباشه.ولی از ابزار جذب نامحرم استفاده کنه،ناخواسته به اون مقصد شوم رسیده.برای همین آرایش رو برای همیشه گذاشتم کنار...
گذشت و گذشت،کنکور دادم و رفتم دانشگاه.

 

ترم اول، استاد تفسیر موضوعی قرآن یه سری موضوع بهمون میداد تا در موردش فکر کنیم و جواب بیاریم.من برای پیدا کردن مطلب در مورد مسائلی که استادمون میداد،به اینترنت میرفتم و به سایتهای مختلف سر میزدم ومطالب مختلف رو میخوندم. کلی از نظر اعتقادی رفتم بالا،کلی چیز یاد گرفتم اما به همه چیز نرسیده بودم. فکر کنم جزو معدود کسایی بودم که در دوران انتخابات،موهام از روسریم بیرون بود و پرچم ایران دور پیشونیم میبستم.رفتم اعتکاف،توی دوران اعتکاف مدام دوتا چیز از خدا میخواستم،یکی اینکه:منو بنده ی خودش کنه،دوم اینکه: اگه پوشوندن مو جزو حجاب هستش،معرفتشو بهم بده.مدت زمانی طول نکشید که کتاب مسئله حجاب استاد مطهری رو خوندم.با خوندن اون کتاب به این رسیدم که از نظر اسلام باید موهام رو کامل بپوشونم.

 

(آخه من همیشه با خوندن آیات حجاب در قرآن به این میرسیدم که باید یه چیزی روی سرمون باشه و با خودم فکر میکردم; وقتی حجاب انقدر برای خدا مهم بوده که اومده نام تک تک محارم رو اورده پس اگه قرار بود همه ی موهامونو بپوشونیم،خدا تو قرآنش میگفت و لازم نبود بریم سراغ احادیث و روایات.اگه پوشوندن کل مو لازم بود خدا نمیومد فقط بگه جلباب هارو به هم نزدیک کنید)
اما با خوندن اون کتاب به این رسیدم که باید موهامو بپوشونم.
خب خداروشکر تسلیم آموخته ام شدم و موهامو از اون به بعد پوشوندم.
رفتم چند دست مانتوی مناسب ( و به قولی اسلامی) خریدم
{البته وقتی الان به اون مانتوها نگاه میکنم تعجب میکنم که چه جوری اونموقع این مانتو ها رواسلامی حساب میکردم!!}
چندماه گذشت..
سال ۸۸ داشتم میرفتم جنوب (راهیان نور،زیارت شهدا)
رفتم یه مانتوی خیلی گشاد خریدم تاحرمت اونجا حفظ بشه(اما بازهم الان توی اون مانتو،گشادیی رو که قبلا میدیدم نمیبینم)
یه خورده از سفرمون که گذشت،یه بار از دوستام خواستم اگه چادر اضافی دارن بهم قرض بدن تا اونجا با چادر باشم و بقیه ی سفر رو با چادر اضافی یکی از دوستانم گذروندم.
یه جا رفتیم تازه چندتا شهید پیدا کرده بودن
اونجا از شهدا خواستم اگه واقعا چادر حجاب برتر هستش، معرفتشو بهم بدن.
وقتی از سفر برگشتم نتونستم بدون چادر جایی برم(سپهر حجاب:دوستان من وقتی به اینجای مطلب رسیدم و داشتم میخوندم که بنویسمش نتونستم خودمو کنترل کنم.تو رو خدا اگه کسی هم مثل من شد برا هممون دعا کنه)
حتی صبر نکردم تا بریم و یه چادر نو بخرم و سر کنم.با یه چادری که گوشه ی کمدم بود و باهاش زیارتهامو میرفتم، شروع کردم و بیرون رفتم.

الان که الانه عاشق چادرم هستم.

از خدا میخوام هیچ وقت من و چادر رو از هم جدا نکنه آخه بدجوری دوسش دارم...                                             

 

برگرفته از وبلاگ:

http://sepehrehejab.blogfa.com

سپهر حجاب


نظرات شما عزیزان:

فاطمه
ساعت10:54---5 آذر 1394
سلام.
داستان قشنگس بود ب وبلاگ منم سر بزن نظر فراموش نشه
پاسخ: سلام.ممنون. ولی آدرستون رو نذاشتید!!!


زهرا
ساعت19:37---28 اسفند 1392
خیلی داستان قشنگ و آموزنده ای بود...

ممنون مهناز جون
پاسخ: خوشحالم خوشت اومد گلم.....


کوثر
ساعت0:15---28 اسفند 1392
ممنون خیلی زیبا و آموزنده بود
ومن الله توفیق
پاسخ: ممنونم. لطف دارید. تشکر.


masume
ساعت9:27---27 اسفند 1392
واقعا زیبا بود مهناز خانم
ب منم سر بزنید خوشحال میشم.
پاسخ: ممنونم معصومه خانم گلم! باور کنید من بهتون سر زدم! نظر هم گذاشتم!!! نمیدونم چرا براتون نیومده!!!!!


fatemeh
ساعت18:16---26 اسفند 1392
سلام واقعا زیبا بود مرسی مهناز جان
پاسخ: سلام عزیزم. ممنونم. لطف داری.


فاطیما
ساعت11:59---26 اسفند 1392
سلام لینکتون کردم لینکم کنید وبلاگ جالبی دارید به وبلاگ من هم سری بزنید
پاسخ: سلام. ممنونم. لطف دارید. چشم. شما که آدرس وبتونو نذاشتد!! اما فکر کنم بی دریغ باش مثل باران هستید!!! درسته؟؟؟!!!


نرگس
ساعت11:02---26 اسفند 1392
سلام مهناز جان..مطلب خیلی قشنگی بود..دستت درد نکنه..راستی عزیزم بچه ها تعطیل شدن و تو خونن..اگه کمتر وقت کردم بیام به دل نگیر.جلو ی اونا مخصوصا عماد که نمیشه
پاسخ: سلام عزیزم. ممنون. عیب نداره خانمی! اما دیگه وبلاگ منو که اشکال نداره اگه عماد بفهمه!!!


حكيمه
ساعت8:39---26 اسفند 1392
............@@@

............@@@@@@@@@

...............@@@@@@@@@

....................................@@

....................@@

....................@@@

....................@@@

....................@@@

....................@@@

....................@@@

......................@@

..................................................

@@@...............................@@@

@@@................................@@@

@@@@@@@@@@@@@@@@@

...@@@@@@@@@@@@@@



..................@@...@@

..................@@...@@

......................@@

......................@@

............................

...............@@@@

.............@@.......@

................@@@@@@

............................@@

............................@@

............................@@

............................@@

............................@@

............................@@

............................@@

..............................@


Kh
ساعت17:45---25 اسفند 1392
زهرا جان؛ مادر جان؛ کمکم کن تا تحمل گرمای هوا و سرمای سرزنش های اطرافیانم را داشته باشم.

کمکم کن تا حجابم فاطمی باشد، کمکم کن تا حیا و عفتم فاطمی باشد، کمکم کن تا فاطمه (س) الگویم باشد...


کمکم کن تا حجابم فاطمی باشد؛ همین مرا بس است اگر حجابم فاطمی باشد




پاسخ: یا فاطمه! کمکم کن تا حجابم فاطمی باشد؛ متشکر خانمم بابت متن زیباتون!!


˙·٠•●♥(*SَᴀEɪD*)♥●•٠·˙
ساعت16:44---25 اسفند 1392
لايــــــــــــــــــك زيبا بـــــــود...
من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم: در عصر ها انتظاربه حوالي بي



كسي قدم بگذار ! خيابان غربت را پيدا كن و وارد كوچه پس كوچه هاي تنهاي شو ،كلبهي



غريبي ام را پيدا كن كنار بيد مجنون خزان زاه و كنار مرداب آرزوهاي رنگي ام! در كلبه را باز



كن و به سراغ بغض خيس پنجره برو ٬ حرير غمش را كنار بزن او را مي يابي ...



آبجي منم آپم
پاسخ: متشکر از حضورتون!


حكيمه
ساعت13:48---25 اسفند 1392
خيليييييييي داستان خوبي بود
واقعا مفيد

ممنون
پاسخ: ممنون از شما عزیزم...


جملات زیبا
ساعت10:27---25 اسفند 1392
الهی داد از این دل داد از این دل / کنار قبر زهرا کرده منزل

بگو زهرا زجا خیزد ببیند / که اشک دیده کرد خاک او گل . . .


ایام فاطمیه تسلیت


آپم





زیبا بود



پاسخ: ایام فاطمیه تسلیت...... التماس دعا.....

چرا وبت باز نمیشه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!


sajjad
ساعت23:51---24 اسفند 1392
بسیار زیبا و مفید و آموزنده ... تهاجم فرهنگی که امروزه حجاب رو هدف قرار داده غیر قابل توصیفه... این مطلب اشاره به نکته ظریفی داشت اونم این بود که : شاید بعضی ها کارهایی انجام میدهند که هدف خاصی از آن ندارند اما با انجام آن کار ، آن را تبلیغ میکنند بدون این که قصد و نیتی داشته باشند..
پاسخ: بله متاسفانه خیلی از ماهابدون فکر کردن خیلی از کارها رو انجام میدیم!! که با یه کم فکر کردن میفهمیم که کارمون درس نیست!!!!


ثنــای دوست داشتنی
ساعت22:48---24 اسفند 1392
نشانم می دهد چادر حیا را / شرف را ، عصمت جانان ما را / چنان زیبا نموده روی او را نمی بینی به رویش جز صفا را ........ تو داری چادر ای ماه رعنا / بود زیباتر از تاج زلیخا / حیا را او به رخسارت نشانده / صفای دیگری را کرده برپا.... مهناز جون خیـــــــــــلی زیبا بود ممنونم ازتون
پاسخ: چادر همان تکه پارچه ای است که پشت در سوخت ولی از سر حضرت زهرا نیفتاد!!! یافاطمه خودت کمکم کن که از یادگاریت به خوبی محافظت کنم....!!! ممنون از شما الهه خانم بابت محبتتون و نظرای زیباتون.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:55 ] [ مهناز ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب